طوری که مردم دیگر نفهمند
به من اشاره کن و بگو
" بعد آتش آن سال
شهر فرشتهها
هر چه دوید
دیگر فرشته نشد"
بگو بعد
بعداً تویش
باغ ساختند
شراب ریختند
دختر آوردند
ولی شهر کذایی همانشب
توی باران
ووقتی که برف پاک کن روشن بود
بعد آهنگ تخمی آدل
دست از شاعر گریهئو بودن برداشت
حتی برای من دیگر
عاشقانه را بس کرد
و روی مبل همان خانهای که دوست داشت
و ایکسباکس داشت
و صبحهای بهار
ترافیک پرنده داشت
ماند تا پیر تکه تکه از هم
بگو
آدمی که حالا دیگر
بگو که من دیگر
عارم میآید که بعد از رفتن تو
هیچ اتفاقی نیفتاده
[+] --------------------------------- 
[0]