تمارین (جنگ، نوزاد پسر، گریه پشت سر بابا)
غیر گریه
پشت کلهی بابا
حرف بیخود نگویید
- کله همان سر نیست
گردتر است و
مست و تراشیده...
تمام مردهای بیکله جای بیسری
کله نادارند
مثلاً حسین بیسر
قبل بیسر شدن بیکله بود-
بابا
بچهبابا بود
دوست داشت وقت نوزادی
دستتان را بگیرد
دوست داشت به همسایهها بگوید
«من و مادرش خواب نداریم
از دست این بچه»
دوست داشت همسایهها بیان
بگوین این پسربچه
- اشاره کنند به فکلهایت -
بگوین این بچه
زیر دامن دختر ما را
شیشهی خانهی ما را
و آنجای گربهی ما را...
فکر میکرد آن وقت
لبخند هوشمندانهای خواهد زد
پسکلهات خواهد زد
و بعد پول شیشه را...
خلاصه کنم بابات
توی جنگ
گلوله خورد
از پس کله
- شاید گلوله نبود
ترکش بود
شاید اصلأ کله نبود
سرش بود
وقتی که توی جنگ مردهای
کسی
این چیزها را
چک نمیکند -
خلاصه کنم بابات
توی جنگ
گلوله خورد
از پس کله
بزرگ نشد
و خاطرات تو
بدون اتفاق افتادن
هنوز
توی کوچه گریان اند
[+] --------------------------------- 
[0]