تمارین (گاری، کلاه، زور، ژاکت)
"ناکلاه انگاری"
- پلنگ کمی لهجه داشت -
گفت
"انگار ناکلاه
برای دیده ناشدن...
- نباس دیده شد در دنیاه
نباس پیر شد در دنیاه
سریعاً باس
رفت از دنیاه -
انگار ناکلاه
برای دیده ناشدن
سعی ویژه کرده بیخود
برای اینکه شبیه دنیا نباشد..
شبیه دنیا نبودن باس
باکلاس و یغمایی باشد
فرقی ندارد پلنگ و پروانه
پرواز
آسانترین کار دنیا ست
فقط
شما پروانهها
نحوهی درست فرود را نمیدانید
اصرار به عمر زیادتر دارید
به قدر کافی
عاشق نمیتانید
داستان شمع هم
کسپرت پروانهوانگی است
اگر سردتان است ژاکت بپوشید
اگر لاغر اید
ژاکت بپوشید
اگر بیکار اید
ژاکت ببافید
به هر حال زنده بودن
دلیل نبودن ژاکت نیست
و آدم نباس به هر...
روی یاس و زعتر بنشیند"
بید در سکوت
حفره حفره
پلنگ را از ژاکت خورد
زور زد
چاق شد
و از شب کٍرٍم
پروانه کرد و رفت
[+] --------------------------------- 
[0]