تمارین (مقال، برادر، شطرنج، بالش)
من چطور نوشته بودم تو را
ای شعر کوچک فراموش شده؟
یادت میآید برادر؟
وقتی که زنده بودی
وقتی که مثل جای پای دختر بر شن
نرفته بودی با دریا
تا چه حد
کار با کلاس و متفرعنی بودی؟
یادت هست
برگمان آمد توت
مرگ
با صورت سفید آمد توت
و من را
قبل از شطرنج
به اسم کوچکم صدا کرد
غمگین نگاهم کرد
و از من به سوئدی پرسید
"حاضری علی؟"
و یادت هست؟
من جواب دادم
"بله آقا مرگ"
گفتم
"آقا مرگ
حاضرم آقا مرگ
بدنم از تو عین سگ میترسد
ولی خودم
حاضر ام آقا مرگ"
شعر کوچک مرده
رویای وقعیده
یادت هست؟
شوخ بودم
شجاع بودم
بامزه بودم در تو
به مرگ گفته بودم
که کون استخوانی
بالش لازم دارد برا نشستن بر سنگ؟
یادت هست
که من و مرگ
هر دو با هم
خندیده بودیم
آنوقت مرگ
از فرصت استفاده کرد
و مثل برگمان
در این مقال
دیالوگ کسشر گفت؟
تمام چیزها
در تو بود اما
همانجور که دوست داشتم
توضیح بیخود نداشت
به من
بازگرد ای شعر گمشده
و بگو بعد از مردن
شعرهای فراموش گردیده
مثل بابای هملت
هنوز
و دست بکش بر سرم
و بگو من هنوز
[+] --------------------------------- 
[0]