Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
آنقدر به یادت آوردم
که خودم یادم رفت
عین دانه‌های ظریف شکر
که از ذوق چایی
تلالو خود را فراموش می‌کنند
یا تکه‌های یخ قطبی
که از ذوق دیدن دنیا
بودن را

راستش یادت افتادم
حرف می‌زدی توی یادهام
ایراد می‌گرفتی
خسته می‌شدی
نصیحت می‌کردی

راستش یادت افتادم
محو شدم در تو
و بعد فراموشت کردم

صبح آمده بود
و ما وجود نداشتیم

 
تمارین (قمر، کاشان، وال‌ای (Wall-E))

عکس‌های لختی مردم
تکه‌ شعرهای نصفه مربوط
تکه‌های کاغذ زمان جوانی
کد شده
محروس
توی دیتابیس‌ها ست
مرا هیچوقت غمگین نگاه نکن مهتاب
عاشقالی از دنیا
نمانده قمر خانم
وال‌ای (Wall-E)
تمام داستان را مرتب
بی صدا روی هم گذاشته
خاموش کرده
خواببده
اگر تکه‌ای شکسته ازش
مردم خندیدند
اگر تکه ای جا مانده ازش
مردم خندیدند
اگر زمین خورده
مردم خندیدند
اگر چیزی را
جا گذاشته
مردم خندیدند
خواننده‌ها خندیدند
خزینه‌ها هم
از آوازهای لاتی غمگین
از آه و ناله‌های غمگین دلاکی
به حنادان بی‌مصرف لاکی
خندیدند
هندوانه نیاور دختر
Null
امیر دیگر
برای کاشان
یک قطره خون هم نخواهد داشت
 
تمارین (مقال، برادر، شطرنج، بالش)

من چطور نوشته بودم تو را
ای شعر کوچک فراموش شده؟
یادت می‌آید برادر؟
وقتی که زنده بودی
وقتی که مثل جای پای دختر بر شن
نرفته بودی با دریا
تا چه حد
کار با کلاس و متفرعنی بودی؟
یادت هست
برگمان آمد توت
مرگ
با صورت سفید آمد توت
و من را
قبل از شطرنج
به اسم کوچکم صدا کرد
غمگین نگاهم کرد
و از من به سوئدی پرسید
"حاضری علی؟"
و یادت هست؟
من جواب دادم
"بله آقا مرگ"
گفتم
"آقا مرگ
حاضرم آقا مرگ
بدنم از تو عین سگ می‌ترسد
ولی خودم
حاضر ام آقا مرگ"
شعر کوچک مرده
رویای وقعیده
یادت هست؟
شوخ بودم
شجاع بودم
بامزه بودم در تو
به مرگ گفته بودم
که کون استخوانی
بالش لازم دارد برا نشستن بر سنگ؟
یادت هست
که من و مرگ
هر دو با هم
خندیده بودیم
آنوقت مرگ
از فرصت استفاده کرد
و مثل برگمان
در این مقال
دیالوگ کس‌شر گفت؟
تمام چیزها
در تو بود اما
همانجور که دوست داشتم
توضیح بیخود نداشت

به من
بازگرد ای شعر گمشده
و بگو بعد از مردن
شعرهای فراموش گردیده
مثل بابای هملت
هنوز
و دست بکش بر سرم
و بگو من هنوز

 
تمارین (کهر، کره، کهربا)

و چشمهاش
رودخانه‌های خطرناک باروت
دوایر سرخی بود
که بی‌تفاوت
سقف را نگاه می‌کردند

- من
خسته بودم
خستگی بر من احاطه داشت
انگار شعری از یادم...
و دیگر هرگز یادم ...

بی‌تفاوت و تخت
سقف را نگاه کرد

- گفته‌اند اگر تمام شب
به متقال‌های سیاه شب
کهربا بدوزم
کهر
اسب تندپای سرنوشت
رام خواهد شد
و گاو خشمگین سرنوشت
هولنشتاین
کره‌گاو و شیر خواهد زایید
زمستان
برف خواهد داشت
سرخی گونه خواهد داشت
و گوزن و زنگوله خواهد باید
و ما
مرگ را
- سیاهی سرد نبودن را -
از جای پاهایش در برف
کشف می‌کنیم
گفته‌اند
می‌شود
مرگ را
با گلوله برف کشت
می‌شود که مرده باشد مرگ
دست از تو بردارد مرگ
که تو
نمرده باشی مرد دائم کپیده
و مثل مردهای دیگر برام
صبحانه
کره مربا بگذاری
ویلای در کنار دریا بگذاری
چراغ توی ویرانه‌ها بگذاری
می‌گویند
اکثر مردها را آسان
می‌شود کنار گذاشت
چون که مردهای حسابی
قلاب نمی‌شوند به آدم مثل شاعرها
ولم کن علی
ولم کن کثافت...

مرگ
عاشق زمستان است
تاریکی عاشق زمستان است
هر دو تا گلوله‌های برفی
توی چنگال زمستان است
مرگ
هرگز
از خودش دست برنخواهد داشت

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM