ارتباط من
با خودم برقرار نیست
ارتباط بیقرار من
گیسهاش را
دور انگشت کوچکش پیچ میدهد
و فکر میکند
به اینکه یک ارتباط مناسب...
-همیشه حرفهاش را در نیمههای مهم قطع میکند-
... علاوه بر آن
چطور میشود
ارتباط زن با گلدان
-همیشه تاقچه برای آغاز ارتباط جای مناسبی ست-
و وقتی حواسم بش نیست
برای خودش چایی...
- باورم نمیشوم
جایی خوانده بودم که ارتباط خوب
باید
بین شاعر و مخاطب
ارتباط تخمی قطعی باشد
و شاعر وظیفه دارد
مدام با خودش
وصل کند ارتباطش را
اما-
امای لاغر تمام ارتباطها!
خانم کوچک!
کاتِ رینای دست سرخ!
کون قشنگ!
من که نیستم
ارتباط نحیفت که مرده بود
با دستهای کج
و پوزهی خونی
در پطرزبورگهای من
از چه
پرسه میزند؟
[+] --------------------------------- 
[0]