چس ناله
که صورتم بوی هندوانه گرفت
و لنگهام حرفهای شاخههای انار
و گنجشکهای دیوانه از کلمات
بر خطوط سیم برق نشتند
و طوطی کوچک
از لای میلهای کنگرهای
به قفس وارد شد
چون الههٔ کثیرالشک
به کر آب اشکها
باور ندارد
من کم بودم
و نفس
تکرار نتوانستن بود
اینکه ماه ای عزیز بیاید و روزه نباشی
اذان گفته باشند
نان و پنیر و سبزی
و آب جوش زیاد
تا آدم را
پاک کند از آدم
و آن لحظهای که صبر کردهاند
خدا همه را
به جز تو بخشیده باشند
«من خوب دوس پسر زیاد داشتم ولی خودت خوب میدونی رابطه ما
اونجوری نیست»
آب جوب
مثل تمام آبهای دیگر است
آب جوب
مثل تمام آبهای دیگر است
[+] --------------------------------- 
[0]