نباید اسمتان را میشنیدم
اسمها مزاحم اند
اسم بیهوده است
اسم بیشرف است
اسم کرهخر است
اسمها فراموش میشوند
ساده میشوند
کپی پیست میشوند
با اموجی گریه
با اموجی استفراغ
نباید عکستان را میدیدم
عکسهایتان شبیه هم است
و این الاغها
مؤهایتان را
مثل گورخر
بازکات کردهاند
و آن الاغها
عکسهایتان را
مثل گورخر
سیا سفید کردهاند
و هر الاغی
بیانیه داده
عکس گذاشته
شعار داده
تا من
عبرت بگیرم
که اگر نه اینها
آنهای آینده آخرش یک روزی
من را
و خطابم کرده
دشمن
خائن
همدست
شاعر
نویسنده
کارگر
متحد بشو با من
و در مجالس من
انتخابات من
تظاهرات من
شرکت کن
و من حتی
دیگر
اشک هم نداشتم
دلیلی نداشتم
و جانم
برای مردنی بیهوده
بازکات بود
[+] --------------------------------- 
[0]
کسی نمرده
یعنی ولی در همین تهران
و تازه دلیل مردن اکثر تهران
گردن شکستگی است
و تازه اکثرن
خیلی از عموم گردنشکسته
برای همشهریان محترمشان
نامههای ابردار نوشتند
گفتیم
بشکند گردنت
و در تریپ با کلاس
سر بر ستون گذاشتیم
و خدا مثل همیشه
به اشکهای ما بیتفاوت بود
خدا اینستاگرم نداشت
خدا استوری نمیدید
[+] --------------------------------- 
[0]
انگار چادر ام
و نسل زد
دارد مرا پاره میکند
انگار آزادی ام
و باباها از من
برج ساختند
استادیوم ساخته اند
فیلم ساخته اند
کتاب نوشتهاند
گفتهاند آه
و دیگر نگفتهاند
انگار سرگیجه باشم
رتبهی دوم تمام لیستها
با راه پلههای چرخندهای که دوست ندارند
و زنانی که گیر دادهاند که تمام قتلها کار من بوده
انگار در درخششی مغموم
تمام doorها را شکسته باشم
تمام mazeها را گم گشته باشم
و کسی مرا نیافته باشد میان یخ
میان برف
انگار کسی مدام
در ته کوچه
انتظار من را
و من
برای زد
برای آزادی
برای قتل
برای درخشش
یا برف
جراتی نداشته باشم
[+] --------------------------------- 
[0]