درد کاش کنار در مینشست
نگاهش میکردم
نازش میکردم
درد کاش مثل رامکال شادمانی
در خانهی درختیش میماند
غذایش را توی دریاچه میشست و من براش
شعر مینوشتم
درد کاش
آسان نبود
بیهوده نبود
سنگدل نمیشد
[+] --------------------------------- 
[0]
چه التفات بیدلیلی
بوده بوده بوده بوده
انگار سالها ست مردهام
و یادم نمیآید که زندگی
[+] --------------------------------- 
[0]
دیگران گریستند
ما
آما
ترانههای زیبایی
برای شرح شقاوت
کاشه کرده بودیم
[+] --------------------------------- 
[0]
کارون
قرار است زنجیرهای شوی
در آغاز صبحگاه ادب
با صدای خش خشی مودب
به قدر لغزش مردهایی که عشاق زیبایشان را
اندوهگین
دودر کردند
زنجره
تاکید کرده هر صبح
قرار است آرام
بیصدا و بیکلاس و نادیده
زنجی
ریدهای شوی
و آیندگان
دربارهات
گلهای گلایل زود بازده بگویند
با دوات آبی مصنوع
توی پرهای دریدهی مصنوعی
قرار است
مردم آینده
تو را
به رنج طولانی تقتیل بامدارای زندگی بشناسند
زنجرهها گفتند
رمقی چندان
از چشمههای کوهرنگ نمانده
و با لبخند
کاردهای کوچکشان را...
[+] --------------------------------- 
[0]