از خانه سنگ ساختیم
و از سنگها صخره
زیرا جزیره بودن
داستان سیاهرنگ آلهای حامله
و باتروسهای مرده بر
بال موجها ست
از سنگ خانه ساختیم
و از یخ همسر
و هر از سال
انگشتی بریده و سوزان از دست
روی کیک تولد سالی
میسوخت
جایی از تاریخ
شاعر نگاه کرد
دید وسطهای دریا ست
و از موجهای زفت
بعد کشتیها
بعد تختهپارهها
صخرهها هم شکستهاند
[+] --------------------------------- 
[0]