شکوهمند شادامان
بانوای آها بیای هرگز
دوس پسر نخواهنده
یا خواهنده
ولی تو را
ایش هرگز نخواهنده
کیا بیای
تلیف برانداز
له کن
آخانِمان نَمانِ بانِ بُنکَن که بودی تو؟
ثانیای بی تو دریغ اند
ز مای بی تو دریغ
و حضورت
خنجر دندانهدار مزخرفی است ارهکن
بر جان عره کردهام
کجایی تو؟
زمان سالیان هرگز نیای بودن یادش به خیر با تو کجاست؟
شادمانی نیمه
نیمهی دیگرت کو کجایی ای بابا؟
هقی از هق هق تو
قاف
در گلوی تپنده قلاب است
چگونه گریه کنم نبودنت را؟
که بی تو اشک نمانده در
چگون بپاک کنم ازت خود را؟
چگون بیاخیزم؟
که از تو پاک من
با خاک من که تو سرم شده یکسان است
چگون بپاک کنم خود را؟
چگون مغول را بیاسایم؟
گنجشک
رو رای پنجره ریرا ست
گربهها سردند
شادام
مرگ در کنام دشنه نشسته
کجایی تو؟
[+] --------------------------------- 
[0]