همه
از چشم هم افتادیم
و ملاحت طبع
آخرین بار مسافر بود
- دوست دخترش
تایتانیک شده بود
و جامه دان پر از کلاههاش
بریخته
و وقتی تمام چیزها برفت
اینکه تایتانیک هم رفت
حواشی جنبی ست-
همه
از چشم هم افتادیم
و این کثافت افتادن
یاد کابل میاندازد آدم را
و یاد چرخ
و یاد تکههای دستمال امید
لای
به لای باد در
که چپ که راست
راستش سرنوشت
افسوسی متراکم گردیده
از سازهای شکسته در انباری
و اندوه انسان ناساز
که کج کج
و قیج
گیج میرود در سیاهی
-عینهو مستی که در دریاچه افتاده
عینهو هستی که در دریاچه افتاده-
عینهو پیکری که تا جنازه تنها
دو تا حباب کوچک دارد
[+] --------------------------------- 
[0]
مثل تیغ آبی عباس
شعلهور بودن
مغروق بدون تیوب ساحل مانش
که شنا نمیداند بودن
خود را
زیبا
مثل مغروق مرده ای
که کالبد
از آنچه هرگز نداشته اندوده
از آنچه توی قناتهاش
و چشمهاش
از درخششی که همیشه داشته
خالی ست
برام به جای آب هوا بیاور عباس
برایم هوا بیاور
تمام کاروان
چند سخ نرسیده
به فر لیورپولها مردیم
[+] --------------------------------- 
[0]
وقتی رسید به سبزه...
مثل ابر
آفتاب ما را بریدند
آفتاب خود شدیم
ملخها آمدند
و خار ما را گاییدند
باران خود شدیم
موشها آمدند
و دانه ها را از خاک
بیرون کشیدند
دانه های ما
عین سایه با موشها جنگید
و ما از سایه های تازه ی
خود
بالا کشیدیم
رعد و برق شد
آتش گرفتیم
شت
ما آتش گرفتیم
سرد بود
سرد بود
ولی ما آتش گرفتیم
سرما گرفته بود زمین
و جان زمین که بلرزد
ما
آتش گرفتیم
و کوههای زیادی
برگرده هایمان
عین تاول
سردمان بود
آسمان سیاه شد
پرنده های سوخته
به امید دانه آمده بودند
[+] --------------------------------- 
[0]
اگه مردم برام
جای تابوت پیانو بسازید که
هیچکس نتونه منو
روی شونه بگیره
بعد شاعر بعد مردن نباس سبک باشه
قبل مردن هم
شاعر باس
قیافه بگیره
مو بلند کنه
سیبیل بذاره
بره پی حقوق بشر
شاعر حساب نباس پی حشر باشه
حساس باس باشه باید
فرانسه بدونه
کلاویه دار باشه و اینها
اگه کسی پرسید
بگید استاد عاشق راخمانینف بود
بعد بگید حیف که مرده
سر بذارید به دیوار
برید پایین
بیاید تا محاذات صورت
تا مقابل ریک باز مرده
[+] --------------------------------- 
[0]