جهان
که مامان چاقی آبی بود
کودکی لاغر و جنب شده است
با دستهای خاران
و پنت کثیف
جهان
جنب شده است
جهنمی با در بزرگ و تابلو
و بندگان بی سیرت
با میخهای توی چشمها
دماغ سوزنی
انگشتهای سوزنی
و پوزهبند ترسناك
برای حفاظت سگهای عبوری از عابران سگ
- من از چشمهای سرخت میترسم
از زبان دو شاخ
من از ترسیدن خودم میترسم
و ترس
توی چشم ترس
دوزیست میان آینه را
اژدهایی مکثر و مکسور و کوچک میسازد
خون همان خون اما
انسان
توله موش صورتی رنگ انسان است
[+] --------------------------------- 
[0]