به دریا گفتم
"مرا نیاور
نبر به ساحل
بگذار
مرد دریا
به دریا بماند
با موج و مد و با نهنگ
با تخته پارههاش"
دریا با مرده حرفی ندارد
دریا با
بخت و تخته حرف میزند
با زنان توی ساحل
با دست کارگران آوازهخوان چروک
"با مرده حرفی ندارم" گفت
و من را به ساحل تف کرد
توی ساحل من
حرف زیاد داشتم
حرف زیاد بود
ولی حال گفتن نداشتم
[+] --------------------------------- 
[0]