هر بادی
در این ولایت نفس کشیده
طاعونی
هر اسبی رمیده
افساریکشیدهجنگی
هر آسمانی که رمبیده
طوفان
دیدار هر دو نفر با هم
تشییع جنازهای است
تندرای شلختهای
از چنارهای سرد غمگین
با ماسکهای آسمانی خیس
و مادران بسیاری
در انتظار رطوبت بوسه
میان رطوبت ماسک
از رطوبت اشکها مردند
و این رطوبت چشمک زن
ذهن خشک طویل خیابان را
به سرفه میاندازد
شهر
در احاطهی موتورسوارهای مودب غمگین است
[+] --------------------------------- 
[0]
"تراکنش بیشتر
یعنی
شانس بیشتر"
دنیای آدمها
شاعر را
از درون
به خیابان بخواست می
کجاست می؟
چرا ست می؟
و تکرار می
و اصرار مرد شاعر
شاعر را
مرد شاعر را
صله فا
صله فا
صله فا
به بامبامها
آخته کرده بود فا
[+] --------------------------------- 
[0]
ِانگ دیستنس چیز خیلی بدی است
بیرون باران میبارد
و شاعران چتردار زیادی
پشت پنجرهها قهوه مینوشند
و گیسو را
پس میزنند
از دوستهای دختر
- بیرون باران میبارد
و این تنها
تکملهای به توضیحات ندادهی قبلی ست
و دو خط ساده
مثل چتر
جملات معترض را
از اعتراض باران حرفهای بیرون
و ناامیدی از
گیسوان بلند روی شانه
حفظ میکنند -
به زودی زمان ناهار است
به زودی غروب است
به زودی فردا خواهد بود
[+] --------------------------------- 
[0]
و تمام یخچالهای این شعر مدرن
به اینترنت وصل است
و جارویش
دایرهای مطیع و فروتن و پرکار
تمام این شعر مدرن
پر از ۴۸ اینچهای شادمان است
با وضوح نمایش تازه
برای رنگ سیاه
و فیلمهای 4k
برای بیان بهتر منظور
تمام این شعر مدرن
از فرنیچر تنها
استول قرمز واماندهای دارد
و معمار لاغری
که چمباتمه
در گوشهی اتاق
جدول متقاطع حل کرده
[+] --------------------------------- 
[0]
ازم به من گریخته
سرش به شانههام
نفس کشید می و شانههاش
تیغ بر گلو کشیده بود
ذوالفقارِ ذوالفقار
و آبگاش
به آبگام
مثل اسب توی موج
چلپ چلپ
شتک شتک
چلپ چلپ فتوح
پس اشکهای من چه بود؟
به صخره خورد و غرق شد گفته بود
کدام شانه صخره بود؟
چرا من حباب پس؟
و من چرا همهش حباب؟
مگر نه من که اسب
چرا وی از میان سینهام گذشته بود؟
مگر نه من عصا؟
عسی بسا که از میان موجهام
گذشته بود
مانده بود زخم
کلیم
رفته بود
زخم نیل را نبسته بود الاغ
لحیم را نبسته بود
[+] --------------------------------- 
[0]
من را نیافت
و رها نمود
مثل النگویی سرخ
که در کوچه
و آنان که یافتند
تنها
دایرهای خونین دیدند
-مثل آنچه پلیس در چشم مقتولین میبیند
یا آنچه مقتولین
در چشم قاتل-
آنان که یافتند
هر چه شستند
النگو نشد
و مال آنها
زیرا زیبا من
گم گشته بود و گم
رها گشته بودم
[+] --------------------------------- 
[0]