صبحها افق را که میبینی
کدورتی سرمهای رنگ و امواجی
از کوید مطلق دارد
گنجشکهای سیگاری
روی سیمهای مبتلا سرفه میکنند
و هر ماشین تختخواب مجهزی است
با سرمهایی از بنزین
و پرستاری غمگین
جهان
شمولی از غمهای ایستاده است
بچههای گم شده
و مادرانی که سعی میکنند
معمولی باشند
بیا عرق بخوریم برادر
با خیارشور خالی
جهان نمیگذرد
[+] --------------------------------- 
[0]