تمام چیزها دربارهی مردن فجیع بود
از چک چک سرم توی لوله بگیر تا
زنان خندان ملاقاتیش
تا اینکه این همه آدم
بعد مردن او زنده میماندند
همین ملکولهای عشوهای که بعدها
توی سینهی هر کسی که نفس کشیده
کشیده شدند
و همین دست و پای نافرمان
که علی رغم او
در تمام مردم دیگر ردیف بود
لاغر شد
خم شد
خمتر شد
و نفسهای نصفهاش به شماره رسید
تیتراژ تلخی از گره
رد شد بر پیشانی
و سینماها بیتاب
برای سئانسهای آینده
بلیت فروختند
کودک غمگینی
مادر خطاکار گم شده را
صدا میزد
"روز...
روز...
روزنامه...
روزنامه..."
[+] --------------------------------- 
[0]