کاش میشد عاشقانه
قبل از خواب
دربارهی انگشت
پای راستت نوشت
مینیمالیسم را پاره کرد
و بدون اینکه تمام کرد
در میان شعر عاشقانهای به خواب رفت
کاش میشد
عمدن مریض شد
عمدن بیمارستان رفت
عمدن عاشق شد
و عمدن
مثل یک مریض عاشق مردن
برهنه شد از لباسها و لنگان
بدون دمپایی
پا برهنه
بیمارستان شد
و با خود گفت
"آسوده باش کوروش
مردن
فقط جنازه میخواهد"
[+] --------------------------------- 
[0]