خودت را صدا میزنم
کس کش
عزیزم
عالی جناب
امپراطور
مادرقحبه
خودت را همیشه آنطور که دوست داشته باشی
صدا میکنم
ولی
ساق پایت را چه صدا کنم؟
رگهای مشوش بنفش را
و طرهی نفست بر گوشم را چه بگویم؟
انگشت بی استخوان نرم را
که آب نبات کوتاهی ست
وخندهات را
ّکه دائم مصر
اتفاق نمیافتد
بدبختی دنیا را چه بگویم؟
که فاب نیامدن تو ست
فلو را چهکار کنم
که شبیه قهر تو
مضطرب و ناامید کننده نباشد
و اضطراب جهان را
که زیبایی خشم تو را
منکسر کرده
نکند قبل از آنکه من تو را بکنم
مرده باشی
[+] --------------------------------- 
[0]