بهار گلآلودی انگار
زیباترین زمستان دنیا را
از کمر شکانده باشد
پشت میز مینشینم
و رویای نازکاندامم
در کوچه میرقصد
تئاتر میرود
برنامه مینویسد
توی آفتاب میخوابد
برنامه مینویسد
انگار طوفانی
از درخت خشکی تنها
سایهاش را شکسته باشد
چراغ روشن است
دستهام میدوند
ولی اندوه ثابت بلندی
در من ایستاده بود
[+] --------------------------------- 
[0]