Good morning Vietnam
یک لحظه بیدار میشوی
و تو را
فکورانه
در جستجوی زیباترین، مترجمان چاق سبیلدار دنیا
در کربلای کافی رنگ شاپ غروب دیوانهای
هلاک کردهاند
چراغ ادیبانهی روشنی در حلقت
و دانهی اشک شفافی
روی صورتی رنگ چشمهات...
یک لحظه بیدار میشوی
و گرگ با فکری
با دقت
مسیر رگهای تیرهی تنت را
بر پوست
ناخونبار
شیار سرخ داغ گذاشته...
یک لحظه بیدار میشوند
نگاه میکنند
شانه بالا میاندازند
قبل رفتن
صدات میکنند
تا سر کتابهات را
قبل مردن خودت
برایشان بگیری
یک لحظه
بیدار میشوی
و از آن لحظه
شعری خطی
در تو
مثل خط خون دندان در خرگوش
تا ته ته ته ته ته جنگل
روی برفها
مسلسل ادامه مییابد
[+] --------------------------------- 
[0]