Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
بگو که طرف عاشق پیری بود
که از زمان بچگی 
تخم‌هاش
چروک داشت
همبرگری ذغالی
بدون سس
با خیارشورهای لاغر تیره
و دستهایی فهمیده
نوازندگان چنگ
بگو که طرف را
درست
می‌بینیشناختم
دماغ بزرگی داشت
و حسرتی بزرگ
که علی‌رغم مردن‌ش
هنوز زنده است
قاچ‌دار قاچ‌دار
 
نامت ملیحه نیست
ملیحه تنها
جمله‌ای خبری است
که مغروق‌های سخت گیر
راجع به لبخندت
با دریا می‌گویند
دوران شاعری گذشته
- جهان تنها ست
تنهای کابوس‌های تخت
جنگ‌های بی‌دلیل
و لبخندهای ملیحی که
غرق‌ها
از اتفاق‌‌شان گذشته است
مردهای تلخی که
هر چه هم گذشته از دریا
لابلای دوایری نصفه در دریا
 گیر اند -
نامت ملیحه نیست
کس کش
نام‌ت ملیحه نیست

 
آن چهره‌ی بی نقص که یارم دارد
آن گیسوی خم که در دل خم دارد
رودی است  که برده از بر مادر Kid
یادش ز خدا نیست که  RAM کم دارد

 
اول بگویید
"درخت گیلاس روبروی در 
شکوفه داد
گیلاس داد
خسته بود
و برگ برگ
با باد رفته است"

و در ادامه روی قبرم بنویسید
"مردک الدنگ
دختر خوبی  بود
و الان این زیر
چیزی به جز استخوان‌ش نیست"

 

من را نمی‌خواند
و غزل‌های سرخ من
چون کفل‌های راهبه‌ها
ناخوانده می‌میرند
من را نمی‌خواند
ومرگ مثل کهیر
ناخن صورتی رنگ من را
از خارش
خسته می‌سازد
روزی می‌میرم
و هر چه توی مرگ راه می‌روم
کسی از راه رفتن مرد هرزه
walking dead نخواهد ساخت
 
روزی می‌میرم
و توی موزه‌ی یادبود من
تمام زنگ‌های بیشمار میسد کال مرا
و توی موزه‌ی تو
کنار نمونه‌هایی از عضلات شقیقه
کنار کشاله‌ی صورتی‌رنگ آهو
بغض‌های مرا
نگاه می‌دارند
تمام خشم سرخ مرا
توی تانکر می‌ریزند
تمام کرکری که با نهیب‌های تو
mute گردیده
نگاه می‌دارند
بعد روی قبرم می‌نویسند
علی‌رغم حرف‌های دوست دخترش...
-اگر چه خانم معروفی است-
بعد بین قبر من
که جای فقیری نزدیک هاسپیتال لقمان است
و قبر تو
در مقام شامخ دولت ظهیر
چیک تو چیک فروغ
دیوار و لودر می‌گذارند
سیم برق می‌کشند
ذغال و آتش می‌ریزند
سبیل و شات‌گان می‌گذارند

روزی می‌میرم
و طبق وصیت تو
مرده‌ام حتی
از تو بی‌نصیب خواهد ماند
 
ببین که در طلبت حال مردمان چون است

مثل دوس دختر سعدی
بوس می‌دهد
و دست می‌دهد
 ولی بابا
احساسی طاهرانه می‌گوید
که عاقبت تلخ‌م تنها بی
لخت
با شورت پاچه‌دار
مثل دوس دختر حافظ
با تاپ و 
برقع بنددار هرگز / ناگشاینده
با خون و مردم چشم
و مردم ابله
 که دست روی شانه می‌پرسند
"چرا گریه می‌کنی بچه؟
چَرا....؟ چَرا....؟"

 
هشت و نیم

مادرقهوه
قهوه هم نخوردیم
فقط سالاد و سوپ رقیق
- مثل کارگرهای معدن
عین مردهای ریش‌دار اخمو
گاهی
خنده‌ای
 جوکی به کنایه -

کافی‌شاپ آتش ندارد
قهوه‌ی گرم داشت ولی با کوکی
- گفته‌اند در هوای بارانی
قهوه می‌چسبد -
ولی
مادر قهوه
ما حتی
قهوه هم نخوردیم





 
سمت ما
شب است
و ما به شب
عجیب
اعتماد و عادت داریم
دست‌های ما شبی است
لبان ما شب است
و در کنار چشم‌های ما
 خارشی لطیف با
قی از شب دارد
شب
 توی ما بغض می‌کند
گرم می‌شود
ابر می‌شود
 برق می‌زند
نم نمی‌زند

 
حالا بگیر برگ
یا بگیر برف
سرما
کاری به حرف‌ها ندارد
رفتن همیشه هست
صبر می‌کند
و وقتی که انتظارش را نداری
از جایی
میان برف
یا برگ
ها / گلوی آدم را می‌گیرد
"زود باش
خوابم گرفته
 حرف دیگه‌ای اگه نداری"

 
"نرو به ساحل"
شاعران به کودک گفتند
"چون هر حقیقت دردی است
و هر دریا
لبریز از حقایق است"
و کودک
چاره‌ای نداشت از دریا
و نهنگ چاره‌ای نداشت از ساحل
و شن
تقاطع داغ حقایق بود

 
"درختی که گرگ باشد
مثل من
دونده باشد
و شعمدان هره باشد
و هر چه باد
صاف روی تپه ایستاده باشد
خلاصه این‌که بهترین درخت‌ها
زفت‌ترین درخت‌ها ست"
.
پیچک کوچک 
سکوت کرد
سکوت کرد
و گرد جان‌ باغ‌ها جوانه شد

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM