در دریا
ماهی کوچکی زندانی است
که تمام جانش از
چشمهای شیشهایش پیدا ست
و بر پیشانیش
فانوسی آبی دارد
- تمام ماهیها
هر ماهی که گفته باشی
تختهبند دریاست
هر کتابی که دیدی
زرخرید کسی
اسارت
شرط اصلی
دنیا ست
در دریا
ماهی کوچکی زندانی است
-که آن ماهی اول نیست-
در دریا
همیشه
کوسه ماهی
غیر شفافی هست
- نگفته بودم -
که ستارهی حلبی ندارد اما
قلبش از طلا ست
و خدا آن را
توی گاو صندوق نگه میدارد
گفتم که
اسارت
شرط اصلی
دنیا ست
ماهی اول
- که گفته بودم -
توی گاو صندوق
ماهی دوم است
- که با خطرناک و باکلاس و گرانبها ست -
شعر:
آتش آبی
چه کم از
زیور و گوهر دارد
- زیور کی بود؟
گوهر کی ه؟
نور آبی دریا را پر کرده
[+] --------------------------------- 
[0]