مردن
از گردن
سرایت میکند به چشمهات
و چشمهات
در سر خون فشان بریده
مماس چمن
بسته میشوند
سرت
تا مدتی بعذها
رطوبت خاک را
توی ذهنش تصور خواهد کرد
انگشتهات اما
تا خون کافی نریخته
سفت
نگین درشت دسته را
میفشارند
بعد رخوت میآید
و خستگیّ زخم
پیچ و تاب تن را
آهسته میسازد
قلب
هنوز
مصرّ بر تپیدن است
قلب اما
تا خون باشد
مصرّ بر تپیدن است
خسته ای
راغبی به رفتن
اما
تا قلب میتپد اما
تا قلب میتپد اما
[+] --------------------------------- 
[0]