بخشت
اسماعیل
برهنه بود
و جوراب نداشت
و پیرهن نداشت
و لاغر بود
- خودتان که نقاشیش را دیدید -
و هق هق نکرد
و لابه نکرد
و دستهاش بسته بود
و ابراهیم
جدن چاقو داشت
و خدا براش
گوسفند فرستاد
و گوسفند دیگری فرستاد
و گوسفند دیگری
- کارهای خدا همینطوری است -
و دشت
از گوسفندهای ساکت حیران پر بود
که خیره نگاه میکردند
اسماعیل گشنه بود
و دستار نداشت
جوراب نداشت
عینک نداشت
غم شگرف نداشت
[+] --------------------------------- 
[0]