گفت
"معشوق من اما
شورتهاش تکراری است
و ساده است
قهوهای است
و اکثرن کرست نمیپوشد
چندتا جوراب کوچک تکراری دارد
و انگشتری عجیب...
لاک نمیزند
شعر نمیگوید
شعرهای من را نمیخواند
و شاعر عزیزش رویایی است
فیلم اکشن نمیبیند
کلن اهل لیزر میزر نیست
عرق نخور گفته
کتاب چاپ کن گفته
و حرف نزن انقد گفته
و روی حرفهات فکر کن گفته
روی شعرهات فکر کن گفته
و پام را تو دهن نبر گفته
کثیف ه گفته
حرامزاده گفته
کثافت هم گفته..."
برام قهوه خریده
لباس خریده
کتاب خریده
گفته هیچ وقت هیچ وقت
توی شعرهات نگو
رنگ شورتهام تکراری است
و به هیچکس نگو کرست نمیپوشم"
گفت
"من اما
عاشق چشمهای دریده و
انگشتهای کوچکش هستم
گر چه کرست نمیپوشد
و گر چه رنگ شورتهایش تکراری است"
[+] --------------------------------- 
[0]