گفتم
"آمنا"
و "آمنوا"
به تو
که دستهای نرم
و زانوان لاغر داری
و چشمهای ژرف "یبصرون" و "یَعقلون"
و گفتم
"آمنا"
که ارتباطی به safe بودنت ندارد
می دانم این سیف
قلبهای گنده تر از من را
توی سیخ کشیده
و میدانم این بیتابی
قسمت قشنگش مرگ است
تلاش ناکافی
برای خوردن تمام قهوههای دنیا با تو
و گفتن تمام ریز داستانها
تمام حرفهای جلف
نشستن با تو
تنها ماندن بر تو
و خوابیدن
و در نفس کشیدنی
و شکوه از نماندنی
که نشنوی
و رفته باش
[+] --------------------------------- 
[0]