گرگ لاغری توی پالتو
با مسلسلی کوچک
نزدیک قلبش
و دوس دختری سفید وقرمز
که از کمرگاهش گرفته
-فقط برای قشنگی
فقط برای رفع تکلیف
فقط برای اینکه مرواریدهاش را
تفریحن
دور گردن کسی بیاندازد
و هی تملکش کند
هر کجا که خواست
و هی با او کتاب خفن بنویسد-
گرگ لاغری توی پالتو
شبها میان سایهها ست
با چشمهای بسته
و خِرخِر نفس
گاهی که رد میشوی
سوت میزند برات
گاهی فقط
از هراس تو
کیفور میشود
[+] --------------------------------- 
[0]