شاید اسبی
- از آن خفنها
که روح را میبینند
و گناهان آدم را
و عشقهای آدم را
و اسبی که
از روح سرخ رنگ بیگناه عاشق بیزار است -
اسب اسکیزو فرنی شاید
به روح سرگردانی
لگد بزند در سرما
و بخار سفید فوت شود از دماغش بیرون
نزدیک صبح باشد
و آسمان بنفش
و کوهها بلند
و صحنه ترسناک و زیبا
اسب اسکیزوفرن
ونگوک نباشد شاید
و شاید از جهان باید
تنها من باشم
که طرح را کشیده باید
گوش خود را بریده باید
دویده باید
در صحرا
[+] --------------------------------- 
[0]