انگار
کوه بلند زخمخوردهای باشم
که رودخانههای بسیاری از من رفته
و قوچهای زیادی از من
دویده اند
انگار
ابری کویری باشم
با غمی عظیم برای باریدن
و درد عمیق مثانه
و چاقترین پروستات دنیا
پیرمردی
با لبخند تلخ پزشکانش
و لرزش دست
و خیزش کج کیر صبحگاه
انگار
تفنگ دسته نقرهای باشم
که خان ابلهی
به قصد قبای ترمه
حراج کرده است
وقتی که هستی
بینهایت تنهام
وقتی که نیستی
[+] --------------------------------- 
[0]