آتشی از جنگل زبانه میکشید
از کنارههای دستهاش
هجوم تنش
پر از چالههای کوچکی که میشود در آن سوخت
یا هرمی از نفس
یا صدای گزگز gazgaz
که میشود درش
کباب و مچاله شد
نوری دونده
فریادزن
لشگری آهو
که لحظهای نجهیدن
براش
فحش مادر بود
بوی کباب میآمد
صدای سوت سوختن کاج
جنگلی از آتش
سیر
سوی لانه میآمد
و من
کبوتری کوچک بودم
که دور و بالا پریدن
دون شانش بود
[+] --------------------------------- 
[0]