به رانهای لاغر تو
ایمان میآورم
مثل خرگوشهای کوچک
که در درختهای لاغر دشت
دوشیزگان خداوند اند
به رانهای لاغر تو
ایمان میآورم
مثل ملخهای آبادی
که داستان "نمیتوانم پریدن" را
تا دمٍ
"نمیتوانم نفس کشیدن"
لابهلای نیهای لاغر
تکرار میکنند
به بازوان لاغر تو ایمان میآورم
زیرا چلیپای دار خود را
افتاده
در خیابان رها نکرده
تا کافه برده است
به چشمهای تو ایمان میآورم
اجبارن
چون این شاعرانهی زیبا را
نمیشود با
اشاره به کون پایان داد
[+] --------------------------------- 
[0]