تمارین (طلا، ریسمان، انگشت)
آفتاب هزار انگشت
عابرین را
به ریسمانهای کوچکی از طلا بسته
ابرها را به جویبار
و جویبار را به دریا
جهان
مشغول تکرار افزار رمانتیک است
ما
من و تو
ادامهی رمانسهای تخمی جویبار و دریاییم
ادامهی تشنج لمس ماهی مرده
توی دست ماهیگیر
فلیپ فلاپ چشمک لرزان
این اوت زبان من در حلقت
یا کیر...
ما بدون ادامه ایم
ما
من و تو هم
جواد و جنده میشویم
همانطور که
دریا جواد شد
و آفتاب جواد شد
و جویبارها
[+] --------------------------------- 
[0]