زخمهای بسیار
و دریا فرمان داد
"هر که آمد باد
توی پیراهنش باشد
و از این به بعد
هر چه با سنگها بگویم موجی است
هر چه در پرنده بپیچانم
نمک دارد
و غروبهای گرم
تنها
شن و خرچنگ و غم خواهد داشت"
گه خورده هر که گفته
دوای نهنگهای مغروق خشکی
دریا ست
نهنگ باید
به شن
و آفتاب و بچه بسازد
ورق ورق باید
بپوسد به آفتاب
نفس بگیرد در آفتاب
بسوزد در آفتاب
بمیرد بر ساحل
نهنگ عمدن خطاکار
امیدی به دریا ندارد
[+] --------------------------------- 
[0]