اگر جانداری در جهان باشد که برایش بنویسم
دقیقن خود سگ پدرت هستی
تنها جان بیمایهی تو ست
ای گیاهخوار لاغر
لولی ول
گربهی کثیف
که در شکافهای متواضعش
آفتاب طلوع میکند
و علف میروید
- که میتراشیش -
اگر جانداری باشد
که برای بر قله ایستادن مناسب باشد و
برای زوزه کشیدن مناسب باشد و
برای سایه بر جهان کشیدن
خود این زمستان دیگر نیامدهات هستی
تو هستی که بار بر میداری
قصه میگویی
و میگویی به آدم جوجه
تویی که من
در حیات خانهاش
جوجه میشوم
[+] --------------------------------- 
[0]