ماهی آدم نیست
اگر ماهی
در چاهی
یا لای علفهای سیاهی بماند
نمیمیرد
سرنوشت ماهی مردن در دریا نیست
و این ردیف پیاپی از گلههای گرگ
که از شانههای کوه
فرو می ریزند
- انگاری
شانه کرده باشد
زنی
گیسویش را
سیاه بور یا خرمایی -
هراسی در آدم نیست
مرد دیوانه
از هوار گیسو نمیترسد
شاعر از
کلمات بیادبی
سینه از پستانبند
و گلو
از فریاد
تنها
غمی است
آزارنده توی موجها
غمی است
که مردهای کهنهکار را
و والهای چروکیده را
چار دست و پا تا
رختخواب نبودن دریا میکشاند
[+] --------------------------------- 
[0]