بنفش و مایع مرگ
دونده مثل گاو سیاهی
جنازهای در دندان
- چه عطری داشت
لاغر بود
آمادهی مردن
نادان
تازهکار
ترسو
از دنیا
شمارهای انگار
و از شمارهای
بیتی
کم باشد از گردن
اتصال سادهای از رگ
فوارههای شاهرگی
که گرگهای مردهی خاکستری رنگ
پرواز میکنند از آن
گرگ یعنی خون
ریختن یعنی پرواز
چروک گشتن از مخچه
گریز آبی از سفید چشمها
رفتن توان از تن
و گریز هوا از شش
مردن
رنج در هوا ست
دختری
توی دوردست
سل گرفته است
[+] --------------------------------- 
[0]