یادداشت
در تن تنها
کلمتی تپنده بود
که درآورده شد
و رگدار و خون
هدیه شد
ملاحظه فرمایند
و اشکهای باکلاس رقیق
در کلاس بچگی
که حسب فرموده
تلخ تلخ
بدون آب
همانی که فرموده
- ;)
خیالشان راحت
قلپ داغ اشک را
کسی نمیبیند -
ملاحظات اینکه
سپیدی شقیقه زیاد
توان تن کمتر
نفس به شماره
دست و پا به لرزش
گلو به خشکی
و تن طناب
عینه اجرای دستورات
خلاصتن
فی الجمله
کلمات دیوانه در زنجیر
کلمات فاخر آباد
حرف بسته در قواید و دستور
بیروایت ازاسافل یا
توصیفی از تف و فحشا
شهر در مراقبت است
سیپ فنجان قهوهای
حرف با فضیلتی
لمس لب
به دستمال کوچکی
و صرف نیمرو با چنگال
نگاه کن که دیو خستهی دیوس
به خاطر یک بوس
چه شیشهها از عمر
که روی سنگها نشکست
[+] --------------------------------- 
[0]