میدانست همه فهمیدیم دقیقن میدانست دقیق گفته بود "خدا دریا ست" آرام کلاس را تمام کرد سئوال جواب نداد قایق نخرید و گفت "قایق داستان جدایی مرد از دریا ست" و "دریا که اسب نیست کلاس شنا نمیخواهد" بعد گفت "تشنه ام و دلم دریا می خواهدبه من نی کوچکی بدهید" برهنه دریا رفت با نیای کوچک که رنگ صورتی و سفید داشت...
شب دریا جنازهاش را به مردم پس داد همه فهمیدیم خیالمان راحت شد عشق وجود نداشته
[+] --------------------------------- 
[0]