Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
بی‌دشتانی

سی سالی می‌شد چیزی ننوشته بود. خیلی کارها کرده بود لنگان رفته بود دستفروشی سیگار خریده بود و نازک روی هم گذاشته بود کنار دیوار نکشیده بود. تسبیح‌های خانه را با چاقو بریده بود و دانه دانه تک تک مهره‌هاش را توی شیشه ریخته بود تکان داده بود و صدای خرت خرت گوش داده بود و خندیده بود. بلند داد کشیده بود اخوی زلزله زلزله و نگاه کرده بود مهدی کوچکه را که با تنبان دویده از خانه بیرون و هرهر خندیده بود. کف هر دو دست سمیه عکس پروانه کشیده بود دستهای دخترک  را تو هوا تکان‌ داده بود. هی گفته بود لی‌لی‌لی‌لی برای پروانه‌ها و خندیده بود با مردهای هم‌سن و سال درباره‌ی انقلابی که مردم باید بحث کرده بود عصرها رفته بود پریده بود که توت بگیرد از شاخه در تابستان.

همین شد که وقتی دو روز شب به صبح فقط می‌نوشت می‌نوشت. مهدی به بابا گفت داستان‌ش را که چاپ کنیم. احتمالن می‌میرد

داستان مزخرفی شده بود. پنج خط آدم بنویسد بعد سی سالی همان بمیرد هم بی‌تر.

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM