هر
و من
گرچه گفته بودم "هرگز هرگز هرگز"
عاشق حیوان سختی گشتم
که در ته تمام سوراخ هاش
چشمی
سیاه و سوزان داشت
و هر خم از تنش
تنانیری از تپیدن و لرزش
و سکوت تلخی
به گوشهی لبخندی
که غلط می کنی به زیبایی میخندی
و من گرچه گفته بودم هرگز
به لای پای حدقه رسیدم
به صدای آرام رنج کشیدن
و جیر جیر کسی
که شبیه سوختن نیزار
توی آتش بود
به مفهوم کون
که به مستی برکت می داد
و معنای بوسه
که هر چه طول کشیده
نفس کشیده
عرق کرده باشد
باز هم
پاسخی متفرعن و کوتاه است
و من
گرچه گفته بودم هرگز هرگزهرگز
و من گرچه بسیار
عکس غمین با تبختر خود را
روی کوه کنده بودم
شکسته بودم
راه باز کرده بودم در خود
بز
چرانده بودم
- قبلن
با خودم گفته بودم هرگز
تکرار کرده بودم هرگزهرگزهرگز-
کوه و
شیار شیار
خوابیده بودم
و تمام عالم
که ساده و ولرم و شیرین بود
زرد و گرم
از محاذات صورت من رد میشد
[+] --------------------------------- 
[0]