و موج زد دریا
و غرق کرد مرا در خود دریا
و کشتی هاش
با بادبانهای ذاکی
لنگرهای بیهوده
و توپهای بزرگ
و اژدهای بی تاب روی عرشه
و کشتیهاش
با هزار مرد سیاه عرق کرده
با نفسهای مردهای عرق کرده
مرا کشف کرده اند
مرا فتح کرده اند
و پرچم دردناکشان
و انگشتهای حریصشان را
زدند توی ساحل
موج زد دریا
و زیبایی
دوباره توحش را
فتح کرد
با بوسه ای
با غلت سادهای
[+] --------------------------------- 
[0]