هایدن کی بود؟
انگار
دشتی باشم تخت
پر از زنای زنبورهای زن با نیش
انگار
بنفش گشته باشم صبح
وسفت کوه را
انگار دختری رفته باشد
کشیده باشم از دامن
انگار ابر آمده باشد از دور
باریده باشد با ناز
و جا به جا
تنم را
زیبا و گلگل و صورتی گذاشته باشد
انگار
گله ی گاوهایی از گرسنه
چریده باشد تنم را
و مردهایی که سرزمینم نداشته
احتیاج داشته
خسته روی درختهای بریدهام نشسته
انگار دشتی لمیده باشم در پاییز
بیهوا بهار آمده باشد
به رسم هدیه
هایدن گذاشته باشد
[+] --------------------------------- 
[0]