برای تو شعرهای تازه ساختم
و هستیت را
گرفتم از تو
صدای پلک هایت را در شب
و بوی بی تاب تن را
در لباس های سرمهای رنگ ادباری
و قطره ی آخر نفسهای حیرانت در بوسه
بین شش های تو
تا کلاف هن و هن پر تف من
برای تو
شعرهای تازه ساختم
و هستیت مال من شد
ذره ذره گرد و خاک لباسهات
و رنده های خشک پوس پوس ها و بوسهای ریخته
و من
تو را
توی صندوق سینه
دانجن dungeon
کردم
به قیمت چهار شعر
و شعرهای من
گر چه تکه تکه ی تو بود
مثل اژدهای بالغ
به سوی مادرش برگشت
[+] --------------------------------- 
[0]