پیرمردها
سالهاست
تکیه داده اند
رفته اند
به خورد درخت ها
و هر که بر تو تکیه داد
میان سینه ی تو ناپدیدشد
خواه ماه
خواه اسب
خاصه سبز
دختر و درختها
آن که گفت
و دستهاش شعله داشت
چشمهاش شعله داشت
و زندگان به او گریختند
آن که ایستاد
آن که ما
سر به زانوان داغدار وی گذاشتیم
نام او
و نام مادرش
و نام ما
حسین بود
آنکه ایستاد
آنکه ماند
نام کوچک کبوترش
حسین بود
[+] --------------------------------- 
[0]