و من خوابیدم بر دشت
و چمن ها
از میان تن شفافام دیده میشد
و باران بر من می بارید
و من زیباتر بودم
و گلهای زرد
از کنار قلب بسیار شفاف ام می رویید
و گلهای صورتی از کناره های چشمم
و آهوان احمق
سم می گذاشتند در من
و معصومانه
از کناره ی قلبم
اقاقی زرد
و از کنار چشم هام
میخک صورتی
به لب میگرفتند
و من خوابیدم بر دشت
و جانم از ناز تور پیراهناش پر بود
[+] --------------------------------- 
[0]