بادبان نداریم
توپ نداریم
پارو نداریم
دریانوردها را
پری ها بردند
سکان را
هشت پای دریا کند
و اژدهای نوک کشتی
پرواز کرده
رفته است
بادبان نداریم
اما
کاپیتان
هنوز توی کابین است
طوطی مخصوصی
بر شانه
و دندان نارنجی رنگش
دندان نارنجی رنگ شیرین اش
و شمشیر خونیناش
هنوز او
اینجاست
هنوز در کمد نقشه دارد
و روی نقشه هاش ضربدر دارد
هنوز می تواند
ملوانی
گره بزند دریا را
هنوز خودت را
فتحیده و
اسیریده و
بر درخت ها بستیده و
زجر کشیده ببین
جزیره ی سحرآمیز
[+] --------------------------------- 
[0]