برف نمی آید
و مردها دستکش های پشمیاشان را میپوشند
و برف نیامده را
از پشت بامها
به کوچه می ریزند
و بچه ها
توی برف نیامده
شیره می ریزند
و از برف نیامده
هیکل زشت چشم سیاه
دماغ هویج دار می سازند
و هیکل سیاه دماغ هویج دار
شبیه کارتون نمی شود
خسته می شوند
و دستهای بچه ها
مثل کارتون
سرخ و سرد می لرزد
و دست مردها
مثل کارتون
سرخ و سرد
به پارو و نرده می چسبد
و مادرها
فریاد میزنند
"تمام خانه
برف نیامده شد"
مردها ی سرد
روی بخاری می نشینند
و در زمستانی غمگین
با بچه های سرد
درباره ی برفی که نیامده
حرف می زنند
[+] --------------------------------- 
[0]