مرگ و دختر جوان
سرد
مثل ماری کم خواب
که زمستان
توی رودخانه افتاده
ودیده رد شدن یخ را
از دو سوی انداماش
سرد
مثل احساس یخ بستن اشک
توی چشمهای زرد خرگوشآزار
مار
مار ترسیده از مردن
لفظان
توی دست های رودخانه افتاده
- دقت کن
به فلس های ارغوانی بر
عضلات گردان بیهوده
بیا
ببین هم
پره پره تلف گردیدن من را
- مارها در زمستان می خوابند
مارها در زمستان می میرند
پیچیدن در زمستان
و زنده بودن در زمستان
کشتار است
و تمام این زمستان
تمام فصل های سرد
تمام لحظه های نپیچیدن
در ولرم بی التفات مخموریت
دقه دقه
لحظه های بیماری است
[+] --------------------------------- 
[0]