تهران
مردهای مرده
مرد مرده از
سردی شمشیرها نمی ترسد
و غلظت مه
برای اجساد در گل
تنها
رطوبت ترسناک لبخند است
باد از میان شبح های آویزان
رفته
پروانه ها و فرشته ها
از میان تک و توک برگهای بر درخت ها
رفتند
و روی هر شاخه
بزهای بیماری
سیگاری...
"زر
زر تمام شد برادر
زر تمام من بود
زر من را
زر از من
و تلخی مگنا
برای افسردگی های من
زر نخواهد شد"
[+] --------------------------------- 
[0]